ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
نمونه واقعه نگاری
پس از آنکه کلاس شروع شد ، زهرا از آموزگار سوال کرد که آیا می تواند شعری را برای کلاس بخواند ، شعری که خودش سروده بود. آموزگار از او خواست تا شعرش را بخواند . او شعرش را با صدای آرام خواند مرتب به روی کاغذ نگاه می کرد ، پای راستش را به جلو و عقب تکان می داد . وقتی که زهرا شعر خواندنش را تمام کرد ، سعیده از ردیف آخر کلاس گفت : که من صدایت را خوب نشنیدم . ممکن است یک بار دیگر آن را با صدای بلند بخوانی؟ و زهرا در پاسخ گفت : نه و در جای خود نشست .