حیطه شناختی

این حیطه مربوط به اهدافى مى‌شود که محتواهاى مربوط به آنها کلاً جنبه تئورى داشته و دستیابى به آنها فعالیت‌هاى ذهنى و عقلانى قابل توجهى را ایجاب مى‌کند. و نیز یادآور مى‌شویم که در این حیطه سطوح مختلفى از یادگیرى قراردارد که از ساده به پیچیده سازمان یافته‌اند.

§         آگاهی (دانش)

§         ادراک (فهمیدن)

§         ارزشیابی و قضاوت (Evaluation & Judgement)

§         تجزیه و تحلیل (Analysis)

§         ترکیب

§         کاربرد (بکار بستن)

آگاهی (دانش)

یادگیرى در حد آگاهى مستلزم توانایى به‌خاطر سپردن مطالب و به‌یاد آوردن آنها است بدون هرگونه تغییر. بنابراین یادگیرى در این سطح صرفاً جنبه حفظى داشته و شامل به‌خاطر سپردن و به‌یادآورى نام‌ها، آدرس‌ها، شماره‌تلفن‌ها، جداول و نظایر اینها مى‌شود.

مثال: توصیف مقیاسات و علایم قراردادی نقشه ها و نمودار ها

 ادراک(فهمیدن)

یادگیرى در حد ادراک مستلزم توانایى به‌خاطر سپردن و درک مطالب و ارائه آنها با عبارات و جملاتى مى‌شود که شخص خودش مى‌سازد. بنابراین ملاحظه مى‌شود که یک نشانهٔ بارز به‌منظور تمایز میان دو سطح آگاهى و ادراک در این است که در آگاهى ارائه مطالب با جمله‌بندى ساخت خود فرد نیست ولى در ادراک هست.

نکته‌اى که در اینجا توجه به آن ضرورى است اینست که متأسفانه گاهى مشاهده مى‌شود که بعضى از معلمان و یا اولیاى دانش‌آموزان اصرار در ارائه مطالب درسى توسط آنان عیناً نظیر کتاب و یا محتواهاى دیگر دارند و برعکس فراگیرانى را بیشتر مورد تشویق قرار مى‌دهند که مطالب درسى را بدون کم و کاست که نشانهٔ حفظ کردن طوطى‌وار است ارائه مى‌دهند که خود باعث عدم درک کافى فراگیران از مطالب درسى است.

مثال: ترجمه یک مطلب خارجی به زبان ملی

        نتیجه گیری و استنباط فوری از مطالب نوشتاری و گفتاری

کاربرد(بکار بستن)

یادگیرى در حد کاربرد مستلزم توانایى بکار بستن مفاهیم کلی، اصول، فرمول‌ها، روش‌ها و دستورالعمل‌ها است، در شرایط خاص و معین نظیر حل مسائل ریاضی. نکته‌اى که در اینجا اشارهٔ به آن ضرورى است اینست که ما در سطح ترکیب از نوعى حل مسئله نیز یاد خواهیم کرد که کیفیت و مشخصات آن با حل مسائل در حد کاربرد تفاوت اساسى دارد. این تفاوت در سطح ترکیب مدنظر قرار خواهد گرفت.

در اینجا لازم به یادآورى است که ممکن است بعضى از معلمان فراگیران خود را بدون توجه به سطح ادراک از سطح آگاهى به سطح کاربرد برسانند. مثال زیر به روشن شدن مسئله کمک مى‌کند.

معلمى را درنظر بگیرید که شکل مربع را به فراگیران خود آموخته است و به آنان یاد داده که چطور با استفاده از فرمول مى‌توان مساحت مربع را محاسبه کرد. حال اگر او حل مساحت مربعى را که هر ضلع آن ۸ متر است از فراگیران خود بخواهد و آنان نیز قادر به محاسبه آن باشند در این صورت چنانچه او فراگیران خود را بدون توجه به سطح ادراک از سطح آگاهى به سطح کاربرد رسانیده باشد، فراگیران او قادر به توجیه اینکه چرا براى مساحت واحد متر مربع را انتخاب کرده‌اند نبوده و نمى‌توانند دربارهٔ مفهوم مساحت توضیح دهند.

مثال: توانایی اظهار نظر درباره کاربرد اصول دستور زبان

        به کارگیری اصول روانشناسی در تدریس

تجزیه و تحلیل

یادگیرى در سطح تجزیه و تحلیل مستلزم توانایى تجزیه و خرد کردن مطالب است به اجزاى تشکیل دهندهٔ آنها و مشخص کردن روابط میان اجزا. بولا (H.S. Bhola) در کتاب ارزیابى آموزشى و کاربرد آن در سوادآموزى تابعى براى تجزیه و تحلیل سه خرده‌ طبقه زیر را تعیین کرده است:

۱. تحلیل عناصر

        مثال: توانایی تشخیص بین مطالب واقعی و قراردادی

۲. تحلیل روابط

       مثال: توانایی یافتن مقاصد پنهان در مطالب

۳. تحلیل اصول ساختى و سازمانی

       مثال: توانایی تمیز دادن حقایق مسلم از فرضیه ها

على‌اکبر سیف در کتاب روانشناسى پرورشی، یادگیرى در حد تجزیه و تحلیل را تحت عنوان تحلیل یا تجزیه چنین توصیف مى‌کند:

تحلیل فعالیتى است عقلى که مستلزم تجزیه مطالب به اجزاى متشکله آن مى‌باشد، و فرد را قادر مى‌سازد که به مفاهیم و معانى نهفته در عبارات و عقاید پى‌ببرد. طبقه تحلیل شامل خرده‌ طبقه‌هاى تحلیل عناصر،

تحلیل روابط و تحلیل اصول سازمانى است.

ترکیب

یادگیرى در حد ترکیب مستلزم توانایى اتصال و به‌هم گره‌ زدن اجزا و عناصر جداگانه است؛ همراه با نتیجه‌اى جدید و بدیع. على‌اکبر سیف در کتاب روانشناسى پرورشى تعریف و خرده ‌طبقه‌هایى به شرح زیر براى ترکیب مشخص کرده است:

ترکیب عبارت است از پیش هم قراردادن اجزا براى ایجاد محصولى نو که براى یادگیرنده تازگى داشته باشد. خرده ‌طبقه‌هاى ترکیب عبارتند از: ایجاد گفتارى بى‌همتا، ابداع یک نقشه یا یک سلسله اقدامات پیشنهادی، استخراج یک سلسله اقدامات پیشنهادی، و استخراج یک سلسله روابط مجرد.

تفاوتى که حل مسئله یا مشکل در سطح ترکیب با حل مسئله در سطح کاربرد دارا است در این است که در رابطه با حل مسئله در سطح کاربرد اولاً معمولاً یک راه حل وجود داشته و یا راه‌حل‌ها بسیار محدود و معدود هستند، ثانیاً راه‌حل‌ها و پاسخ مسئله از قبل مشخص است؛ درست نظیر حل مسائل ریاضى که مثال زده شد. ولى در سطح ترکیب راه‌حل‌ها نه محدود و معدود هستند و نه ازقبل مشخص، نظیر حل مسائل و مشکلات اجتماعی، حرفه‌اى و غیره.

مثال: توانایی کشف روابط ریاضی و تعمیم آن

        توانایی طراحی ابزار و ماشین آلات ساده

     ارزشیابی

یادگیرى در حد ارزشیابى و قضاوت مستلزم توانایى نقد در آثار و نظریات است با استفاده از معیارهاى درونى (شخصی) و بیرونى (علمى و عینی). در مقام مقایسه مى‌توان این‌طور نتیجه گرفت که اگر در سطح ترکیب کتابى توسط فردى نگاشته شود، در سطح ارزشیابى و قضاوت ممکن است توسط فرد دیگرى که دانش و اطلاعاتش بیشتر از نویسنده کتاب است مورد نقد و بررسى قرار گیرد. به این کار اصطلاحاً حاشیه نویسی نیز گفته مى‌شود.

مثال: توانایی نشان دادن سفسطه های منطقی در استدلال

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.